بودن ودیدن ...،
جهان نمایشگاه عظیمی بودکه من همه غرفه هایش رایکایک رفته ام ودیده ام ودیگربازگشتن وبازدیدن آنچه گشته ام ودیده ام برایم نه تنهابیهوده است،که محال است دیریست که اززندان های طبیعت،تاریخ، ماومن رهاگشته ام ورسیده ام به دشت همواربیکران رهایی
من اکنون کاشف اقلیمی هستم که خودخالق آنم!وکه میداندچه میگویم؟چه احساس میکنم؟کجایم؟
بودن حصارتنگ وتاریکی هست که درآن دیگران همه به تاریکی وتنگناخوکرده اند.
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 23:19 توسط Roya.sami
|